پيام
+
[تلگرام]
چطور انسانهايي که به اخلاق باور دارند دست به شرارت ميزنند؟
هيتلر مشروبات الکلي مصرف نميکرد و سيگار نميکشيد و عاشق موسيقي و نقاشي بود. از آزار ديدن حيوانات ناراحت ميشد و براي اولين بار در تاريخ اروپا، قوانين حمايت از حيوانات را وضع کرد. وي حامي محيط زيست و خانواده بود و به زنان احترام ميگذاشت. اين ويژگيها در کنار کشتارهاي وسيع سردرگم کننده است

Miss fatima
98/10/30
اسپايکا
با اين حال اين تضادها در هيتلر خلاصه نميشود، بيرحمترين شکنجه گران هم چه بسا پدراني دلسوز باشند و از ديدن زخمي در انگشت فرزندشان ناراحت شوند. پرسش اصلي اين است که چطور انسانهايي که باور قوي به ارزشهاي اخلاقي دارند و در ساير بخشهاي زندگي دلرحم هستند ميتوانند دست به اعمال غيراخلاقي بزنند؟
اسپايکا
پاسخ «بندورا» استاد دانشگاه استنفورد چنين است "افراد معمولا دست به اعمال ناپسند نميزنند مگر آنکه جنبههاي غيراخلاقي آن اعمال را براي خودشان توجيه کرده باشند." او اين حالت را "غيرفعال کردن کنترل دروني" ناميد. اين اتفاق چگونه روي ميدهد؟ #بندورا چند مکانيسم شناختي- رواني را که ميتوانند باعث غيرفعال شدن کنترل دروني افراد شوند توضيح داد:
اسپايکا
1- توجيه اخلاقي: با تاکيد بر اهداف متعالي رفتار غيراخلاقي طوري توجيه ميشود که قابل دفاع يا حتي ستايشآميز به نظر برسد. شستشوي مغزي هم مثالي از اين روش است. ترويستهاي انتحاري با همين روش اقناع ميشوند، پاک کردن زمين از گناه، رفتن به بهشت موعود و...
اسپايکا
2- تلطيف لغوي يا حسن تعبير: نامگذاري يک فعل غيراخلاقي با کلمات متفاوت که چهره آن را ميپوشاند. فرماندهان در ابوغريب از لفظ "نرم کردن" به جاي شکنجه کردن استفاده ميکردند و رهبران نازي کشتار يهوديان را "پاکسازي اروپا" ميناميدند. نمونه هاي دم دستي تر اين روش استفاده از "اختلاس" به جاي دزدي و "شيطنت" به جاي خيانتهاي جنسي در ازدواج است.
اسپايکا
3- مقايسه با ديگران: در اين روش فرد با مقايسه رفتار خود با نمونه هايي بدتر از سوي ديگران از عذاب وجدان خود کم ميکند. "آنقدر تو اين کشور دزدي ميشه که از زير کار در رفتن ما جلوش هيچي نيست". #انديشگاه_روان_سازه